• عشق و داروهای دیگر

عشق و داروهای دیگر

35,000 تومان

یک فیلم زیبای عاشقانه

  ثبت سفارش سبد خرید

مشتری عزیز و گرامی: برای سهولت در خرید، در صفحه سبد خرید و هنگام پر کردن فیلدهای اجباری برای فیلد ایمیل لطفا از ایمیل اصلی خودتان استفاده کنید. در غیر این صورت از ایمیل‌های (مثال: info@gmail.com) هم می‌توانید استفاده کنید.

  ارسال با پست پیشتاز

سفارشات شما عزیزان بعد از آماده سازی و بسته بندی با پست پیشتاز و مطمئن ارسال می‌گردد.

  پاسخگویی فروشگاه

ما همیشه در تلگرام و اتس آپ منتظر شما هستیم. هر سفارش، پیشنهاد و یا سوالی داشتید، حتما بپرسید. با شماره 09192726680 در شبکه های اجتماعی منتظر شما هستیم.

  هدایا و تخفیفات

فروشگاه تهران شاپ همیشه برای رضایت مشتریانش، در مناسبت‌ها کدهای تخفیف و کوپن قرار می‌دهد.

 

Love And Other Drugs

عشق و دارو

با منوی اصلی و کیفیت عالی و زیرنویس فارسی

فقط مخصوص افراد بالای 18 سال

فیلمی کمدی-درام، با کارگردانی ادوارد زوییک و بازی جیک جیلنهال و آن هاتاوی است که در اواخر سال ۲۰۱۰ به اکران درآمد. این فیلم بر پایهٔ رمان غیر تخیلی «فروش ماهرانه:ویاگرا، انقلابی در یک فروشنده» است. این دومین فیلم ژانر کمدی-درام است که ادوارد زوییک کارگردانی کرده است.

عشق و داروهای دیگر، ۲۴ نوامبر ۲۰۱۰ در آمریکا به نمایش درآمد. این فیلم نظرات متضاد منتقدین را به همراه داشت.

در دههٔ ۱۹۹۰، جمی (جیک جیلنهال) که در یک فروشگاه الکتریکی کار می‌کند، از کار اخراج می‌شود زیرا با دوست دختر رییسش خوابیده. بعد از اینکه خانواده اش متوجه می‌شوند او را سخت سرزنش می‌کنند که چرا دانشکده پزشکی را رها کرده. برادر ثروتمندش به نام جاش به او پیشنهاد می‌دهد که به عنوان نمایندهٔ فروش شرکت‌های دارویی فعالیت کند. او نیز این شغل را می‌پذیرد و برای شرکت‌های دارویی فعالیتش را شروع می‌کند. جمی وقتی برای فروش دارو به مطب یکی از دکترها رفته، با مگی (آن هاتاوی) آشنا می‌شود. مگی از پارکینسون زودرس رنچ می‌برد. جمی و مگی با هم قرار ملاقات می‌گذارند که در نهایت پس از ده دقیقه آن دو به آپارتمان مگی می‌روند و رابطهٔ جنسی برقرار می‌کنند.

 

در پارکینگ بیمارستان، جمی با ماهرترین نمایندهٔ فروش دارویی برخورد می‌کند. او به جمی می‌گوید که عاشق مگی است و او باید مگی را ترک کند. آن شب جمی به آپارتمان مگی رفته و باز با هم رابطه برقرار می‌کنند ولی در حین رابطه، جمی به مگی می‌گوید که در برقراری مشکل دارد. مگی در حالی که او را مسخره می‌کند به او می‌گوید که باید از داروی جدیدی که کارخانه تولید کرده به نام ویاگرا استفاده کند. جمی به فروش داروی ویاگرا می‌پردازد که بسیار مورد علاقهٔ دکترها و بیمارانشان قرار می‌گیرد و همچنین باعث ادامهٔ زندگی جنسی مگی و جمی می‌شود.

 

جمی از مگی می‌خواهد که رابطهٔ رسمی تری با هم داشته باشند که مگی نمی‌پذیرد. مگی به افراد سالمندی را که با اتوبوس به کانادا سفر می‌کنند، کمک کرده تا بتواند داروهایش را با نسخهٔ ارزانتری بخرد. وقتی مگی در حال سوار شدن به اتوبوس بود، جمی جلویش را می‌گیرد و آنها با هم دعوای سختی می‌کنند. روز بعد که اتوبوس از کانادا برمی گردد، مگی می‌بیند که جمی تمام مدت در پارکینگ به انتظار بازگشت او بوده، تحت تاثیر قرار می‌گیرد و رابطهٔ خود را با او ادامه می‌دهد.

 

جمی از مگی می‌خواهد که با او به یک همایش پزشکی در شیکاگو بیاید. مگی می‌پذیرد. همایش در رابطه با بیماری پارکینسون است. او با شنیدن قصهٔ بیماری بقیه و اتفاقاتی که برایشان افتاده، تحت تاثیر قرار می‌گیرد. جمی در آنجا با مردی آشنا می‌شود که همسرش در آخرین مرحلهٔ این بیماری قرار دارد. جمی از او می‌خواهد که دربارهٔ مگی به او توصیه‌ای کند که او به جمی می‌گوید فرار کن. جمی به شدت شوکه می‌شود. بعد از همایش مگی به جمی می‌گوید که چقدر دوستش دارد.

 

جمی به جستجو دربارهٔ این بیماری می‌پردازد و به دکتر مگی فشار می‌آورد که تمام افراد متخصصی که می‌توانند کمک کنند را به او معرفی کند. جمی شروع می‌کند مگی را به متخصصین مختلف بردن و هزینهٔ تمام آزمایشاتش را نیز می‌پردازد. روزی که به مطب یکی از پزشکان می‌روند، منشی به او می‌گوید که وقت ملاقات به روز دیگری موکول شده. جمی با شنیدن این سخنان به شدت عصبانی می‌شود و به منشی می‌گوید که آنها با هواپیما به آن شهر آمده‌اند و.... او به شدت سر منشی فریاد می‌زند. مگی با ناراحتی از ساختمان خارج شده و با جمی می‌جنگد و به او می‌گوید که بیماریش هیج درمانی ندارد. مگی حس می‌کند که جمی دوستش دارد و به رابطه اش با او ادامه می‌دهد، فقط به امید اینکه او روزی بهبود یابد، به همین خاطر با جمی قطع رابطه کرد.

 

چند وقت دیگر، جمی با یکی از همکارانش به نام بروس، در رستورانی شام می‌خوردند که او به طور اتفاقی مگی را می‌بیند که با نامزدی جدید به شام خوردن مشغول است. جمی که ارتقاء شغلی پیدا کرده باید به دفتر شرکت در شیکاگو نقل مکان می‌کرد. جمی به خانه می‌رود تا وسایلش را جمع کند و آمادهٔ رفتن شود که درمی یابد نمی‌تواند از مگی دور باشد. با عجله به همان رستوران می‌رود ولی متوجه می‌شود او به کانادا رفته تا دارو بیاورد. جمی به سرعت اتوبوسی که مگی در آن سوار بود را می‌یابد و از او می‌خواهد پیاده شود. مگی به جمی ده دقیقه فرصت می‌دهد تا او حرف‌هایش را بزند. جمی به مگی می‌گوید که وقتی در کنارش هست، احساس می‌کند که انسان بهتری است و اینکه چقدر دوستش دارد و به او نیاز دارد. مگی گریه می‌کند و می‌گوید که او بیشتر دوستش دارد. جمی ترفیعش به شیکاگو را رد می‌کند و آن دو با هم زندگی مشترک را آغاز می‌کنند.

 

نظرات (0)

Loading...