مشتری عزیز و گرامی: برای سهولت در خرید، در صفحه سبد خرید و هنگام پر کردن فیلدهای اجباری برای فیلد ایمیل لطفا از ایمیل اصلی خودتان استفاده کنید. در غیر این صورت از ایمیلهای (مثال: info@gmail.com) هم میتوانید استفاده کنید.
سفارشات شما عزیزان بعد از آماده سازی و بسته بندی با پست پیشتاز و مطمئن ارسال میگردد.
ما همیشه در تلگرام و اتس آپ منتظر شما هستیم. هر سفارش، پیشنهاد و یا سوالی داشتید، حتما بپرسید. با شماره 09192726680 در شبکه های اجتماعی منتظر شما هستیم.
فروشگاه تهران شاپ همیشه برای رضایت مشتریانش، در مناسبتها کدهای تخفیف و کوپن قرار میدهد.
بعد از گذشت دو سال از تصادف ویل ترینر اتفاق جدیدی در زندگی او میافتد! لوییزا کلارک بعد از اخراج از یک کافه شغل خود را از دست داده و باید شغل جدیدی پیدا کند؛ بنابراین قبول میکند از ویل ترینر که مراقبت کند. او یک پسر پولدار فعال و ورزشکار بوده و به شدت از زندگی خود راضی بوده اما بعد از تصادف با موتورسیکلت از ناحیه گردن به پایین کاملاً فلج شده است و دیگر زندگی قبلی خود را نمیتواند داشته باشد ابتدا، ویل رفتار سردی به لوییزا دارد، اما بزودی با یکدیگر دوست میشوند و نسبت به هم ابراز احساسات میکنند؛ اگرچه لوییزا یک دوست پسر بیملاحظه و دونده ماراتون به نام پاتریک دارد. لوییزا متوجه میشود ویل به والدینش ۶ ماه زمان داده تا او را برای اتانازی به سوییس ببرند؛ چون نمیتواند با درد و رنج ناتوانیش کنار بیاید و زندگی اکنونش را نپذیرفته. در این بین لوییزا مخفیانه تصمیم میگیرد کاری کند نظر ویل را عوض کند.
پس او را به جاهایی میبرد تا به ویل ثابت کند که زندگی ارزش ماندن را دارد. اما، در آخرین سفر خود به موریشیوس، ویل اعتراف میکند که نظرش تغییر نکرده و نخواهد کرد و قصد دارد مرگ آسان را انجام دهد و میخواهد لوییزا او را همراهی کند. قلب لوییزا میشکند و تا آخر سفر حرفی نمیزند. وقتی به خانه میرسند، او به سوییس میرود تا در آخرین لحظات، ویل را ببیند. بعد از مرگ ویل، طبق وصیتش به لوسیا پولی میرسد تا تحصیلاتش را ادامه دهد و به خوبی زندگی کند و به دنبال اهدافش رود
check_circle
check_circle
نظرات (0)
تشکر نظر شما نمی تواند ارسال شود
گزارش کردن نظر
گزارش ارسال شد
گزارش شما نمی تواند ارسال شود