The Devil's Advocate
وکیل مدافع شیطان
با کیفیت عالی و زیرنویس فارسی
بدون سانسور
فقط افراد بالای 17 سال
خلاصه داستان:
«کوین لومکس» (کیانو ریوز) یک وکیل مدافع جوان، بیباک و شکست ناپذیر ساکن شهری کوچک در فلوریدا است. او توسط قدرتمندترین شرکت حقوقی دنیا در نیویورک استخدام می شود و با وجود مخالفت مادرش که نیویورک را شهری پر از فساد می داند پیشنهاد کار را پذیرفته و بهمراه همسرش به نیویورک می رود...
در فیلم شخصیتی که آل پاچینو آن را بازی میکند، ادای دینی دارد به نویسنده کتاب بهشت گمشده نوشته جان میلتون. در این فیلم چند بار به این کتاب اشاره شده است مثل جمله معروف «فرمانروایی در جهنم، بهتر از خدمت کردن در بهشت است».
-
کوین لومکس (کیانو ریوز)، وکیلی بسیار موفق در شهر فلوریدا است که تاکنون در هیچ پروندهای شکست نخورده است. در یکی از مراحل دفاع از موکلش که یک معلم مدرسه میباشد و به جرم کودک آزاری دستگیر شده در سالن دادگاه متوجه میشود که موکلش گناه کار است. کوین به خاطر صرفاً برنده شدن کیس دادگاهی به دفاع از حقوق مرد گناهکار میپردازد و نهایتاً برنده میشود. درجشن پیروزی وی، جان میلتون (آل پاچینو) به کوین پیشنهاد کار با حقوق بسیار عالی را در شهر نیویورک میدهد. مادر کوین نیز که یک راهبه است، به وی هشدار میدهد که زندگی در شهرهای بزرگ، همراه با آلوده شدن به گناه است اما کوین به حرف مادرش توجه نمیکند و به همراه همسرش مری (شارلیز ترون)، به منهتن نقل مکان میکند.
-
زندگی کوین در حال دگرگونیهای بسیار و اشرافیت میگردد، اولین فردی که دفاع از حقوقش به او محول میگردد فردی است به نام فیلیپ مویز که به جرم قربانی کردن حیوان در خانه خویش و عمل جادو و جمبل به دادگاه احضار شده است. کوین از موکل خود بنا بر قانون کوشر (ذبح حیوانات به آیین دین یهود) اشاره میکند و عمل موکل خود را به نوعی پیروی از دین و کیش او که حق آزاد هر فرد میباشد ربط میدهد. ساعات طولانی کار و تنها گذاردن همسرش مری در آپارتمان ویلایی اهدایی توسط شرکت باعث افسردگی شدید مری و توهمی شدن او میگردد. مادر کوین برای دیدار به نیویورک میآید و با جان میلتون در آسانسور آشنا میشود که او را پریشان میسازد. مادر کوین در حالی که به هم ریختگی و آشفتگی اوضاع زندگی پسرش را میبیند از او میخواهد که به فلوریدا برگردند اما کوین با عصبانیت پیشنهاد او را رد میکند.
شخص دیگری که کوین به عنوان وکیل مدافع او انتخاب میشود الکساندر کولین یک مرد میلیونر میباشد که به جرم قتل زن، فرزند و خدمتکارش در خانه خویش مظنون اول پرونده میباشد. این پرونده وقت بیشتری از کوین را میگیرد و باعث تنهایی مطلق همسرش میگردد. در همین حین کوین از یکی از همکارانش به نام کریستابلا اندرولی خوشش میآید و حتی هنگام نزدیکی با مری، کریستابلا را میبیند که این رفتار او باعث آزار مری از کوین و دلسردی او میگردد.
در زمانی که حال مری به وخامت میرسد و شروع به توهم دیدن و دیوانگی میرود کوین در اوج دفاع از موکلش و درگیر پرونده برای پیروز شدن دوباره در دادگاه است. مری در خانه تنها از خواب بلند میشود و صدای شخصی را از اتاق میشنود با ترس و چاقو به دست به سمت صدا میرود و کودکی را روی زمین نشسته میبیند که تخمدان او را به دست دارد، مری با جیغ از جا میپرد و لباس خونی خود را میبیند. این اتفاق را برای کوین تعریف میکند و اعلام نازایی خود را که دکتر تایید کرده است. کوین پیشنهاد جان میلتون را که کناره گیری از پرونده و رسیدگی به اوضاع همسرش میباشد را ازای پیروزی پرونده رد میکند.
ادی بارزون مدیرکل اداری شرکت با دیدن اسم کوین در لیست شرکای دفتر وکالت دچار نگرانی از دست دادن شغلش کوین را تهدید به لو دادن قضیه پروندهها به دادگستری میکند. کوین راجع به تهدید ادی به میلتون خبر میدهد و میلتون با کمال آرامش از ادی به عنوان یکی از موجودات خداوند ذکر میکند و این در حالیست که ادی مورد حمله دو بی خانمان با چهره شیطانی در پارک و از شدت ضرب و شتم میمیرد. این صحنه را مری از پشت پنجره آپارتمانش مشاهده میکند و پریشان حالیش وخیمتر میگردد.
در همین حال کوین در حال مرور پرونده کولین و رابطهٔ پنهان او با منشی خصوصیش در زمان قتل است که از صحبتهای منشی متوجه دروغ گفتن او میشود. این موضوع را به میلتون در راه رفتن به دادگاه بازگو میکند که کولین قاتل میباشد. میلتون به او پیشنهاد میدهد که اگر مطمین هست منشی را به جایگاه شهود نیاورد و به او تذکر میدهد که همیشه بردن ملاک نیست.
پس از اتمام جلسه دادگاه و برنده شدن کوین به خانه برمیگردد و مری را در کلیسای نزدیک محل بسیار پریشان و زخم و بریدگی در تمام بدنش مییابد. مری اعتراف به تجاوز توسط جان میلر در طول بعدازظهر همان روز میکند و کوین با تشویش به او میگوید که جان میلر تمام روز را با او در دادگاه سپری کرده بود. کوین مطمین از اینکه مری اقدام به خود زنی کرده او را راهی بیمارستان روانی میکند. در هین بستری شدن مری به کوین متذکر میشود که زندگیشان از بین رفت به خاطر ارتکاب به گناه و دفاع از حقوق کسانی که گناهکار بودهاند و پول خون و کثیفشان عشق و آرامش زندگی را از آنان گرفت.
در هنگام ترک مری فردی از موکلین با کوین راجع به وضعیت کاری و اعمال غیرقانونی میلر صحبت میکند اما کوین گوش به حرف او نمیدهد و در حالی که از او دوری میکند او به کوین راجع به معلمی که او وکیل مدافعش بود خبر میدهد که جسد یک دختر مدرسه در ماشینش پیدا کردهاند. کوین به مرد نگاه مبهمی میکند و در حالی که او از خیابان میگذرد که به کوین نزدیک شود دچار تصادف با اتومبیل شده و جان میدهد.
آلیس مادر کوین در بیمارستان پیش مری و کوین و منشی خصوصی او پم است. آلیس از تنها گذاشتن کوین و مری اظهار پشیمانی میکند و با او راجع به پدر کوین و سفر سالها پیش خود به نیویورک صحبت میکند، در همین حال پم با مری در اتاق تنها میشود و با دلجویی از او و شانه زدن به موهایش به او آینهای میدهد که خود را تماشا کند. مری نگاهی به خود در آینه میاندازد و با دیدن چهره شیطانی پم در آینه و کوبیدن آینه به صورت پم او را از اتاق بیرون میراند و در را قفل میکند. کوین به سوی در میشتابد و سعی به بازکردن در میکند در حالی که مری تیکهای از آینه خرد شده را که در دست دارد به کوین مینگرد و گلوی خود را میشکافد. کوین با شکستن در به همراه پرستار وارد اتاق میشود اما متاسفانه دیر است.
کوین با ساکی در دست در راهرو بیمارستان با عصبانیت از مادرش میپرسد که داستانش را راجع به پدرش تمام کند. آلیس به کوین در مورد دیدارش با جان میلتون سالها قبل و اینکه میلتون پدر کوین میباشد. کوین با ناراحتی به سوی دفتر میلتون روانه میشود، جان میلتون بدون شرم از تجاوز به مری و تمامی اتفاقاتی که در زندگی او افتاده اعتراف میکند. زمانی که کوین از او میپرسد که موجودیت او چیست و نام واقعی او، میلتون خود را شیطان معرفی میکند. کوین میلتون را باعث و بانی از دست دادن مری و تمامی اتفاقات میداند و میلتون برایش توضیح میدهد که او فقط بوجود آورنده موقعیت هاست و خودش کنار گذاشتن مری را برای موفقیت شخصی خود کنار گذاشت.
میلتون در نقشه خود در زمین از زمان رانده شدن و کارهایی که برای ارضای نفس انسانها انجام داده است و او از کوین و ایزابلا نا خواهری خود یک بچه میخواهد که صاحب قدرت او و فرمانروای نابود نشدنی است. کوین که از آزادی انتخاب خود آگاه است گلولهای به سر خود شلیک میکند و نقشه او را برای بوجود آوردن آنتی مسیح از بین میبرد.
روح کوین و به خاطر انتخاب درست و صادق او به لحظه استراحت در دادگاه فلوریدا برای شروع دوباره بازمیگردد. پس از مطلع شدن از آینده و تصمیمات خود کوین در جلسه دادگاه معلم اعلام به کناره گیری خود از پرونده میکند با وجود احتمال از دست دادن حق وکالت. در حین ترک دادگاه با مری خبرنگاری با اصرار از او میخواهد که داستان را به صورت اختصاصی چاپ کند و از کوین یک قهرمان بسازد. کوین با اکراه قبول میکند و پس از رفتن او و مری خبرنگار چهره اش تغییر به جان میلتون شیطانی میشود و میگوید «شکستن دیوار چهارم، خودبینی و غرور بهترین گناه مورد علاقه من»
فیلم با فروش ۱۲٬۱۷۰٬۵۳۶ کار خود را در رده دوم پر فروش ترینهای هفته در آمریکا آغاز کرد و در نهایت به فروش ۶۰٬۹۴۴٬۶۶۰ دلاری در آمریکا دست یافت. فروش خارجی این فیلم نیز به ۹۲ میلیون دلار رسید تا در مجموع فیلم فروش ۱۵۲٬۹۴۴٬۶۶۰ دلار را به ثبت برساند که با توجه به بودجه ساخت آن، رقم بسیار خوبی بود.
فیلم در کل توانست نظر مثبت منتقدین را جلب کند و در نزد منتقدین، فیلم مهمی قلمداد شد. بازی بی نقص و هنرمندانه آل پاچینو در این فیلم بهت و حیرت منتقدین و بینندگان را برانگیخت.
نظرات (0)
تشکر نظر شما نمی تواند ارسال شود
گزارش کردن نظر
گزارش ارسال شد
گزارش شما نمی تواند ارسال شود